ظمآن . .



بسم رب

 

چند وقتیه که ننوشتم

خودم ننوشتم

 

کپی شعری که دیدم شده متن پست

 

احساس خستگی می کنم

وبلاگ برا خالی کردن ذهنت وقتی خیلی شلوغ و در هم برهمه، فضای خوبیه

می دونم که قرار بود جایگاه رسانه توی قرن 21 بیشتر از ارزش چک نویس باشه

اما هر کی اندازه ظرفیتش آش می خوره.

 

خستم.

این بار از کارهایی که نکردم و می دونم که باید انجام بدم، توانمه، وظیفم میدونم اما انجام نمی دم

میدونی مثل چی میمونه؟

 

بعد ازظهر گرمیه، توی جاده،لب دره، پشت فرمون

داری با سرعت رانندگی می کنی.

سرپیچ سرعیت رو کم نمی کنی از جاده خارج شدی و فضای خاکیم رد کردی

دیگه گاز نمیدی حالا سرعت ماشین بخاطر شیب دره رفته بالا. وسط راه به بوته و خار و سنگ ها می خوره.

تو اما جیغ نمی نزی

داد و فریادی نیست

دستت رو از فرمون برداشتی و نگاه می کنی

حتی منتظر هم نیستی ببینی تهش چی میشه.

می بینی داری هر لحظه داغونتر میشی 

اما کاری نمی کنی

خسته تر از اونی هستی که کاری کنی

مسخ شدی و داری اجازه میدی دره تورو غرق کنه

آروم و ساکت نابودیت رو میبینی و دم نمی زنی.

حتی منتظرم نیستی کسی کمکت کنه

 

حال من اونه.

می تونی بعدا شاهدم بگیری که میدونستم دارم نابود میشم


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

filmchi amolimazani h-ghazaii ممبین نیوز شرکت ماموت نجاتى تهران 2205 Artekip شب نورد fanuesrayaneh عاشق php دو ساعت